بهاءالدّین خرّمشاهى
- کیان، ش 51
بیشتر از یک دهه است که بعضى از اسلامشناسان مسلمان و نواندیش در جهان اسلام و در ایران، در کوششهاى دین پژوهى خویش، تلاشى نیز در زمینه تحلیل ماهیت وحى به عمل آورده اند. این نواندیشها کموبیش با مقاومت و گاه مخالفت سنت گرایان مواجه شده است، زیرا این نواندیشان به کندوکاو و حتى چون وچند در ماهیت الهى کلام الله پرداختهاند و سنتگرایان همچنان معتقد و متمسک به این اعتقادند که قرآن کریم عین الفاظ خداوند است و ذهن و قلب حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) فقط گیرنده محض بوده است، از آنجا که قرآن بزرگترین و مقدسترین گنجینه قدسى و ذخیره معنوى و قلب تپنده جهان اسلام است و در میان کتب مقدس آسمانى نیز بى همتاست و سنگ بناى تمدن اسلامى و سلسله جنبان یکى از بزرگترین انقلابهاى معنوى جهان است و ... ، پدیدار شدن بازتابهاى منفى امرى غریب و غیرمترقبه نیست. از سوى دیگر، نواندیشى در عرصه علم یا دین پژوهى نیز امرى مهارناپذیر و ناگزیر است، نه یک فرد میتواند آن را به راه اندازد و نه جلوى آن را بگیرد.
تلاش براى فهم کیفیت و توصیف وحى نه فقط بى اشکال، بلکه مفید است. اما تلاش علمى ـ عقلى براى تحلیل وحى امرى حساس و خطیر است. علم و عقل غیردینى نه قائل به وجود ماوراءالطبیعه است و نه جهان غیب. نزاع چندصد ساله علم و دین در عصر ما کاهش یافته است؛ زیرا این حکم دو وجهى که هر امرى یا علمى و عقلى است یا باطل، قولى است پوزیتیویستى و اتقان ندارد. چرا که نمیتوان ادعا کرد فقط یک دستگاه معرفت شناسى داریم و آن هم علمى است؛ بلکه چند دستگاه معرفت شناسى مستقل از علم و خودمختار وجود دارد؛ از جمله معرفت شناسى هنر، معرفت شناسى اخلاق، معرفت شناسى عرفان و معرفت شناسى دین. احکام و دعاوى دینى اعتبار خود را از تجربه دینى که همتا یا هم پایه تجربه علمى است، کسب میکنند.
در تاریخ ادیان، میلیونها انسان(یعنى اکثر قریب به اتفاق مؤمنان) بدون دلیل ظاهرى و استدلال علمیـ منطقى ـ فلسفى، ایمان آورده اند و باز هم میآورند و حاضر نیستند که اگر فرضاً عدم صحت ایمان آنها به اثبات علمیـ عقلى رسید، دست از ایمان خود بردارند. اکثر قریب به اتفاق اهل ایمان به فقرات ایمان خود، علم ماهیت شناسانه ندارند زیرا ایمان، ایمان به غیب است.
ایمان آوردن اکثریت عظیم انسانها در گذشته و حال بر مبناى همین گواهى دل و اقناع قلبى و شهود باطنى و خشیت در برابر امر قدسى بوده است. بحثهاى روشنگر و فلسفى ـ کلامى بعدها و در میان علما پدید آمده است. پس دعوت به حق و ایمان به غیب، خود بسندگى و اصالت دارد. این نظر در فلسفه دین به اصالت ایمان(Fideism) تعبیر میشود.
آنچه نواندیشان دین پژوه در باره وحى میگویند دو اشکال عمده دارد. 1) غالباً در تعارض با اعتقادات سنتى و سنت اعتقادى اسلامى است؛ 2) نظریه اى منسجم نیست که شناخت قرآن یا وحى را آسانتر کند؛ به جاى مشکل گشایى و راززدایى، فقط جنبه غیبى و قدسى را از وحى و قرآن میزداید. پویایى علمى، اجتماعى و فرهنگ آفرینى و تمدن سازى قرآن، ناشى از لاهوتى و قدسى دانستن آن بوده است. پدیده فرهنگى یا تاریخمند شمردن قرآن، آن را از مقام کتاب آسمانى به مقام یک کتاب زمینى تنزل میدهد، بى آنکه مشکلى را حل کند. این گونه برداشتها و تأویلها از وحى، لاجرم موقت و سلیقه اى است و مثل هر تفسیرى متحمل صدق و کذب است.
تحلیل و تأویل نواندیشانه وحى این اشکال را دارد که فقط با یک گل بهار نمیشود. محقق نواندیش باید نبوت، فرشته امین وحى، لوح محفوظ و غیره را نیز تأویل کند. یا ناچار میشود که ذهن و زبان و ضمیر خودآگاه / ناخودآگاه حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) را در تکوین وحى دخیل بداند و یا مجبور میشود العیاذ بالله بگوید معانى قرآنى از خداوند است که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در پرتو تجربه دینى خود و با تأثیر از فرهنگ زمانه آنها را به جامه الفاظ درمیآورد.
روشهاى بشرى خطاپذیرند. براى تحلیل وحى نه از تحلیل عقلى ـ منطقى و نه از روش تاریخى ـ پدیدارشناسى و نه از مجموعه اى مرکب از فلسفه علم، و فلسفه دین، روان شناسى و هرمونتیک و ... میتوان استفاده کرد. علم یا علم طبیعى که اساسش بر عقل و منطق و ریاضیات و تجربه است جز در برخى قضایا(تحلیلى / همانگویانه) و استدلالهایى که فقط اجمال را به تفصیل و ابهام را به آشکارگى بدل میکند، ناگزیر است با خللها و رخنه هاى سرشتى در روشش کنار بیاید. براى مثال، علم روان شناسى را در نظر بگیرید که، دهها نیت و انگیزه و عمل نیک ما را صحه نمیگزارد؛ فى الثمل فداکارى، ایثار، شهادت طلبى یا رحمت و شفقت بسیار و ... را تحت چون و چرا و تحلیلهاى علمى خود درمیآورد.
به هر حال، کسى که فقط معتقد است که خدا و نبوت هست و قرآن سراسر وحى است، حتى اگر بگوییم کم میداند و روحیه نوجویى و کنجکاوى علمى ندارد، اشتباهِ اشتباهاتش کمتر از دانشورى است که خطر میکند و دست به تحلیل میزند که نه فقط به اجماع و تصدیق اهل حل و عقد دینى نمیرسد، بلکه شاید خودش هم یک یا دو دهه دیگر در آن بازنگرى و ویرایش کلى یا جزئى کند.
نظرات